شنبه 20 آبان 1400

حاکمیت، علیه حکومت



▫️دعوای قدیمی و پرتکراری هست راجع به حدود اختیارات حکومت. آیا حکومت حق دخالت در امور اقتصادی، فرهنگی و حتی قضایی را دارد یا نه. مساله ای کاملا جدی که از یک سو، آزادی های فردی را تحت الشعاع قرار می دهد و از سوی دیگر امکان ایجاد عدالت را دچار چالش می کند. مالیات، مجوزها، قوانین گمرکی، آموزش رایگان، بیمه ی درمانی و همه ی آنچه در حوزه ی اختیارات حاکمیت است در میدان این نبرد نظری پراکنده اند. گاهی در جبهه ی آزادی گاهی در جبهه ی عدالت.
▫️فیخته، خیلی پیش تر از آن که این دعوا به نحو سیاسی مابین سوسیالیسم و لیبرالیسم طرح شود، در اواخر قرن هجدهم، به نحو اجمالی به آن نظر کرده است. او، همچون کانت، خواهان پرهیز از دگرسالاری و حامی خودسالاریست. در نظرش هیچ سنجه ی بیرونی ای نمی تواند، امکان شناخت درست از نادرست را فراهم کند. انسان ها، خواه فرهیخته باشند یا عامی، بایستی بر اساس ضرورتی که درون خویش احساس می کنند امکان تصمیم گیری داشته باشند. او نام این سنجه ی درونی را وجدان می گذارد. میزانی که علی رغم فردی بودنش، در دسترس همگان است. این تمهید ابتدایی او کاملا فردی و نشانگر باورش به آزادی است، چیزی شبیه به فردگرایی در ساختارهای لیبرال. اما دقیقا برعکس مواضع آزادی خواهانه و فردباورانه اش، او دولتی را توصیف می کند که دموکراتیک نیست، در آموزش، در قراردادها، در تقسیم کار، در آموزش و پرورش، در روابط اقتصادی و در ایجاد طبقات اجتماعی، دخالت می کند. چرا که در نظر او وجدان، معنایی خاص دارد؛ «آگاهی بی واسطه به وظیفه». ممکن است وجدان انسان ها زنگار! بگیرد. پس قدرتی لازم داریم که مسئولیت برقراری عدالت و حفاظت از حقیقت را بر عهده داشته باشد.
▫️فیخته، چه طور این دوگانه ی از یک سو آزادی خواه و از سوی دیگر محدودیت ساز را به شکل دولت، کنار هم جمع می کند؟ او یک افق نشان می دهد؛ «دولت باید بکوشد شرایط جانشینی خود را فراهم آورد و نهایتا خود از بین برود». در واقع هدف او از ساختن چنین دولت بزرگ و مداخله جویی، آماده کردن انسان ها برای شرایط بدون دولت است. وضعیتی که خود مردم با آگاهی از وظیفه ی اخلاقی خویش، چنان عمل کنند که نیازی به دگرسالاری نباشد.
▫️رویای شیرین فیخته، عملی است؟ معمولا دولت های بزرگ، برای حفظ قدرت خویش می کوشند و نه آماده سازی شرایط جانشینی. انگار که او خوابی خام، دیده باشد. کنار همه ی تجارب تاریخی که ناقض آرزوی فیخته اند، به ایده ی او می توان در شکلی تنظیمی، نگریست.
▫️ملتفتیم در شرایط برخی کشورها به دلایل متفاوتی همچون استعمارزدگی، عقب ماندگی، تفاوت های قومیتی، شکاف طبقاتی و بسیاری موارد دیگر، امکان ساخت یک حکومت با شکل حداقلی و آزاد نیست. بایستی حکومتی مقتدر ساخت که همه ی کثرات را ذیل قانون، وحدت بخشد. چنین حکومتی، ناگزیر، شکلی غیر دموکراتیک خواهد یافت. اما آیا در چنین وضعیتی، هرگز، امکان گذار به حکومتی آزاد وجود ندارد؟
▫️فراهم سازی شرایط جانشینی، می تواند معیاری برای قضاوت باشد. پیش چشم داشتن این سنجه، امکان گذار به حکومت آزاد را فراهم می کند. در این شرایط، سر ناسازگاری ای با قدرت مرکزی نیست اما انتظاراتی از آن هست. چنین قدرتی باید شرایط اقتصادی را بهبود بخشد، فاصله ی طبقاتی را کم کند، آموزش همگانی را افزایش دهد، مردم را به حقوق و آزادی های خویش آگاه کند، شرایط را برای رقابت اقتصادی برابر فراهم کند، شفافیت مالی و سیاسی داشته باشد و ... تا شاید در آینده مردم عهده دار سرنوشت خویش شوند. وجود چنین معیارهایی، حاکمیت را زیر رو نمی کند اما مردم را به جهت حرکت حاکمیت آگاه می کند. دولت، هر چند، توتالیتر، میتواند مطلوب باشد اگر به سمت شرایط جانشینی خویش، حرکت کند.
▫️نقل است روزی در مجلس، رضاخان، یقه ی مدرس را گرفت و پرسید: تو از جون من چی میخوای؟ مدرس گفت: می خوام تو نباشی. حتما مدرس به زمانه ی خویش آگاه بود و میفهمید که ایران آن زمان، یک میرپنج قلدر می خواهد. اما از آرمان مشروطه، حفاظت می کرد تا شاید روزی محقق شود.
t.me/jayePAjooyan